یقین دارم یک روزی همه روزهای تلخ و پر رنج گذشته تمام میشود. و درست از همان روز روزهای تلخ جدیدی در انتظارمان نشسته و منتظر یک تازه نفس میگردد.
به توصیه عزیزی تصمیم گرفتهام یک کتاب الکترونیکی منتشر کنم. عنوان کتابم را میگذارم رشد فردی من در چند صفحه و در آن ۱۰۱ ایده خودم از توسعه فردی را مینویسم.
خیلی از سالهای گذشتهام را دویدم بی هدف و بدون هیچ چشم اندازی برای فرداها و فقط دویدم. شاید در تمام آن سالها از دید برخی آدم موفقی بودم اما همیشه از خودم ناراضی بودم و مدام فکر میکردم یک جای کار میلنگد. آنجایی نیستم که باید باشم؛ نه اینکه مقام و موقعیت و یا درآمد خاصی مدنظرم باشد، بلکه دلم راضی نبود و خیلی کنکاش هم نکردم.
دو سالی میشود که خودم را دعوت کردهام به درونم؛ تازه بعد از دو سال کم کم دارم با خودم آشنا میشوم. خودشناسی اصلا به آن راحتی نیست که در کتابها میخوانیم. من که هر چه بیشتر خواندم کمتر خودم را پیدا کردم. تنها راه خودشناسی، تنها شدن است.
درست زمانی که تنها میشوی و با خودت خلوت میکنی، ذره ذره با واقعیت درونت آشنا میشوی و کم کم با پس زدن تمام نقابهایی که به مرور زمان یکی یکی در وجودت نقش بستهاند، برمیگردی به تنظیمات کارخانه.
از من بشنو؛ نقابهای پیچیده، زنده زنده تو را میخورند.
کتاب جز از کل
کم کم که خودت را میشناسی، دلت میخواهد یکی یکی پس بزنی تمام نقابهایی را که یک عمر بر چهره زدی و خودت را پشتشان پنهان کردی و چقدر سخت است و همه حتی خودت هم حاضر نیستی بپذیری.
۱۵ تیر ۱۴۰۰